گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوازدهم
[سوره الأنعام ( 6): آیات 27 تا 35 ] ....



ص : 125
اشاره
وَ لَوْ تَري إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَ ذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ( 27 ) بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ
لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ ( 28 ) وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ ( 29 ) وَ لَوْ تَري إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ
قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ( 30 ) قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ
( السَّاعَۀُ بَغْتَۀً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فِیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ ( 31
وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 32 ) قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِي یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا
یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ( 33 ) وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ
لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ ( 34 ) وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُ هُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ
( سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَۀٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدي فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ ( 35
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 127
[سوره الأنعام ( 6): آیه 27 ] .... ص : 127
اشاره
( وَ لَوْ تَري إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ( 27
ترجمه و شرح .... ص : 127
خداوند متعال در این آیه مبارکه صحنه خطرناك و سر افکندگی بت پرستان را براي رسول اکرم بیان کرده و توضیح میدهد اگر
بتپرستان را هنگامیکه بر کنار دوزخ باز داشته شده و راه فرار ندارند و فریاد بر آورده و آرزو میکنند اي کاش بار دیگر به دنیا
باز گردیم تا اینکه دعوت پیامبر اسلام را بپذیریم و در سلک اهل ایمان در آئیم مشاهده نمائی ولی به فرض که به دنیا باز گردند به
وعده خود وفا نخواهند نمود زیرا نیروي اختیار آنان به صورت عناد با خداپرستی در آمده و اگر به دنیا باز گردند غفلت و لجاج بر
آنها چیره شده بر همان اساس نیروي خود را به کار خواهند بست.
صفحه 74 از 188
تمنا و آرزوي آنها به بازگشت به دنیا با اینکه میدانند محال است نشانه خوي رذیله آنها است که در دنیا نیز همواره در آرزوهاي
بیهوده سرگرم بودهاند سیرت آن نیز در قیامت ظهور نموده است و همواره دچار حسرت آرزوي امکانناپذیر باشند که به دنیا باز
گردند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی اگر آنها را موقعی که بر آتش دوزخ وقوف یافته و آن را به چشم دیده و به عذاب آن دچار میشوند بنگري
خواهی دید که چگونه بکنه آن پی برده و در اخگر آن در سوز و گدازند و در آن حال گویند اي کاش ما به دنیا برمیگشتیم و به
آیات و کتب منزلۀ از جانب ، ص: 128
پروردگارمان و فرستادگان او تکذیب نمیکردیم و از جمله مومنان به خدا و مصدقان به رسولان و آیات او بوده باشیم.
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 128
ور تو اي بیننده بینی ز اعتبار آن زمان که واقفند ایشان به نار
پس بگویند از تمناي سقیم کاش بر گرداننده بر دنیا شویم
تا دگر تکذیب آیات خدا ناوریم این بس که کردیم از غما
وز گروه مومنان باشیم هم وان کنیم از قلب باور بیندم
نیستشان ایمان کنند در هم ایاب بلکه ظاهر کشته ایشان را عذاب
از عذاب است اعنی ار گویند این نی که ایشان راست تنبیهی بدین
(27)
شأن نزول .... ص : 128
تفسیر علی بن ابراهیم و برهان نوشتهاند که این آیه در باره بنی امیه نازل گشته است.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 129
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 129
قوله تعالی: وَ لَوْ تَري إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ وقف یعنی حبس شدن و حبس کردن، متوقف شدن و متوقف کردن و وقف شرعی از آن
است که اصل چیزي را حبس و نفع آن را آزاد میگذارند چنانکه در آیه 24 سوره صافّات میفرماید:
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ یعنی آنها را باز دارید و متوقف کنید که از اعمالشان مسئولند.
و کلمه وقف اگر با حرف علی متعدي شد به معنی اطلاع دادن میباشد و از این ماده است.
موقوف چنانکه در آیه 31 سوره سباء میفرماید:
وَ لَوْ تَري إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یعنی و اگر آن ستمکاران را که در پیشگاه پروردگارشان باز داشته شدهاند ببینی.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 130
صفحه 75 از 188
[سوره الأنعام ( 6): آیه 28 ] .... ص : 130
اشاره
( بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ ( 28
ترجمه و شرح .... ص : 130
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که این بیداري براي بت پرستان بیداري پایدار و پابرجا نیست و به خاطر شرایط و
اوضاع خاصّ ی پدید آمده است و هرگز آرزوي آنان برآورده نشده و به فریاد آنان پاسخ داده نمیشود زیرا آنچه در دنیا بر خلاف
حکم خرد و سوء اختیار در درون خود از عناد ذخیره نمودهاند سیرت آن در قیامت غضب پروردگار را بر آنان مسلّط میکند و به
فرض که به دنیا باز گردند به اندیشه پلید خویش ادامه میدهند و آنچه را در قیامت مشاهده نموده در اثر غفلت به آن توجه ننمایند
و به سوء اختیار سرگرم آرزوهاي بیهوده شده از حق اعراض مینمایند. اینک میفرماید: مطلب چنین نیست و آنها در گفته خود و
میل و آرزوئی که میکنند راستگو نیستند و اصلا رغبت به ایمان ندارند بلکه چون رسوائی آنها آشکار شد و پردههاي آنها بالا
رفته و آنچه را که قبلا پنهان میکردند و کفري که در باطن داشته و به امور بعث و نشر و دوزخ ایمانی نداشتند اینک خداوند
هویدا ساخته است این اظهار را میکنند و بر فرض محال اگر هم بر گردند باز هم به آنچه از آن نهی شد و ممنوع بودند برگشت
خواهند نمود و همان کفر و تکذیب را دنبال خواهند کرد و دروغگو میباشند زیرا طبع و دأب و دیدنشان عناد و دروغگوئی است.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 131
از این آیه مستفاد میگردد:
مشرکین در آرزوي خود دروغگو هستند و فقط به خاطر ترس از آتش و عذاب قطعی چنین آرزو میکنند و اگر هم برگردند باز به
سوي کفر میروند.
(28)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 131
آنچه مخفی مینمودند از دغل ظاهر آید روز پاداش عمل
آنچه مخفی بودشان از پیشتر میشود آن روز پیدا سر بسر
ور به دنیا باز برگردند هم عود بر عصیان نمایند و ستم
و آنچه زان منهی بدند اندر جهان هم یقین آن فرقهاند از کاذبان
دعوي ایمان نمایند از دروغ نیست در آن قول و آن دعوي فروع
(28)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 132
132 .... [ [سوره الأنعام ( 6): آیه 29
صفحه 76 از 188
اشاره
( وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ ( 29
ترجمه و شرح .... ص : 132
خداوند متعال در این آیه شریفه کذب گفتار و اندیشه و مرام بتپرستان را بیان کرده و توضیح میدهد که به عقیده آنان زندگی
بشر منحصر به حیات دنیوي او است و به طور کلّی نفوس بشر پس از مرگ نابود میشود و اعمال و کردار وي مورد بررسی
نخواهد بود اینک میفرماید:
و باز هم اگر به دنیا برگردند گویند جز این زندگانی دنیا ما را زندگانی دیگري نیست و حیات اخروي در کار نیست و ما پس از
مرگ مبعوث نمیشویم و دوباره زنده نخواهیم شد و حشر و نشر و حساب و کتابی در بین نخواهد بود.
از این آیه مستفاد میگردد:
مشرکین و کفّار معتقد بر معاد نیستند و زندگی را منحصر به دنیا میدانند و اگر بر فرض محال به دنیا بر گردند، باز منکر قیامت
خواهند بود.
(29)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 132
میبگفتندي به دنیا منحصر هست ما را زندگی در جهر و سرّ
منبعث هرگز نگردیم از قبور رخت چون بندیم از این دار الغرور
(29)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 133
[سوره الأنعام ( 6): آیه 30 ] .... ص : 133
اشاره
( وَ لَوْ تَري إِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ( 30
ترجمه و شرح .... ص : 133
خداوند متعال در این آیه کریمه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند اي رسول گرامی
صفحه 77 از 188
اگر آنها را ببینی که چگونه در دادگاه عدل الهی سر افکندهاند پس از آنکه خطر و عواقب وخیم قیامت را دیدهاند به آنان خطاب
میشود مگر آنچه در باره روز قیامت به شما گفته میشد راست نبوده و صحیح نیست؟ در پاسخ سوگند یاد کنند که این صحنه
هولناك را میبینیم که درست و صدق است آنگاه به آنها به طور توبیخ و سرزنش گفته میشود به سیرت شرك و عناد که به
صورت شعلههاي آتشین در آمده است براي همیشه عقوبت خواهید شد. اینک میفرماید:
اي رسول گرامی اگر بنگري و مشاهده کنی این جماعت مشرکان و تکذیب کنندگان بعث و حشر را هنگامیکه فرشتگان آنها را در
برابر پروردگارشان براي حساب متوقف سازند و به صحّت آنچه در دنیا به آنها خبر داده شده عارف و آگاه نمایند خداوند تبارك
و تعالی یا گویندهاي از فرشتگان گوید آیا آنچه را که اینک در آن هستید و از اهوال آخرت به آن دچار میباشید درست و به حق
نیست؟ و آیا باز در آن شکی دارید و آنچه پیامبران ما در باره جزاء و بعث و حساب میگفتند آیا حقیقت نداشت؟ به پاسخ گویند
چرا قسم به پروردگارتان که تمام درست و به حق بود و در ، ص: 134
جواب به آنها فرماید پس اینکه الم عذاب آنچه را که به آن کافر بودید و انکار مینمودید بچشید و اقرار امروز شما به اینکه حق
است براي شما سودي ندارد زیرا شما به خود ستم کردید و آن روز که باید اقرار کنید انکار نمودید و این است نتیجه انکار زندگی
اخروي که جز مردمان مادي شهوانی یعنی مردمانی که نه روح و نه دلی دارند منکر آن نخواهند بود.
خلاصه منکرین معاد در روز قیامت حقیقت معاد را درك میکنند ولی این درك آنها را از عذاب قیامت نجات نمیدهد.
(30)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 135
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 135
ور ببینی آنکه بر پروردگار واقف ایشان چون شوند از اضطرار
یا به موقف یا به پاداش فعال حبسشان سازند چون بهر سؤال
گوید آیا نیست این روز نشور راست بود و سهل و نزدیک آن نه دور
میبگویند آري آن حق بود و راست هم به حق آن خدا کو ربّ ماست
گوید ایشان را پس او ذوقوا العذاب ز آنکه بر وي نگرویدید از عتاب
(30)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 136
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 136
قوله تعالی: أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی کلمه بلی حرف جواب است و الفش اصلی است اما بعضی معتقدند که اصل آن بل است و
الف زائده است .. و بعضی گفتهاند الفش براي تأنیث است و مختص به نفی میباشد و افاده ابطال نفی میکند خواه مجرد باشد
چنانکه میفرماید:
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ و همچنین جواب براي استفهامی است که بر نفی داخل شده باشد خواه استفهام
حقیقی باشد مانند الیس زید بقائم که در جواب آن گویند بلی یا استفهام توبیخی چنانکه میفرماید:
صفحه 78 از 188
أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی یا تقریري چنانکه میفرماید:
أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ابن عباس و دیگران معتقدند اگر به جاي بلی گفته بودند نعم کافر بودند زیرا کلمه نعم براي تصدیق خبر
دهنده است به نفی یا ایجاب و مثل آن بود که گفته باشند نعم لست بربّنا به خلاف بلی زیرا بلی براي ابطال نفی است و تقدیر آن
بلی انت ربّنا است اما سهیلی مناقشه کرده و متمسّک شده به اینکه استفهام تقریري در حکم خبر موجب است و لذا سیبویه امتناع
کرده است در قول خداوند که میفرماید:
أَ فَلا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِینٌ ، ص: 137
کلمه ام را متصله بگیرد زیرا ام متصله بعد از ایجاب واقع نمیشود و وقتی ثابت شد که استفهام تقریري خبر موجب است پس کلمه
نعم براي تصدیق آن است. اما ابن هشام بر او اشکال کرده که کلمه بلی جواب براي ایجاب نمیآید اتفاقا در کتب حدیث
نمونههایی هست که استفهام مجرد از نفی را به بلی جواب دادهاند چنانکه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:
و موارد اندکی مثل آنکه نمیتوان به آنها احتجاج کرد و قرآن را با آنها تطبیق داد. « أ ترضون ان تکونوا ریع اهلّ الجنّۀ قالوا بلی »
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 138
[سوره الأنعام ( 6): آیه 31 ] .... ص : 138
اشاره
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَۀُ بَغْتَۀً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فِیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ أَلا
( ساءَ ما یَزِرُونَ ( 31
ترجمه و شرح .... ص : 138
خداوند متعال در این آیه سرنوشت مشرکین و منکرین معاد را بیان کرده و توضیح میدهد اینک میفرماید:
حقّا آنانکه ملاقات خدا یعنی مشاهده وعد و وعید الهی و یا ملاقات و جزا و کیفر خدائی و یا معاینه جزاي اعمال خویشتن را دروغ
پنداشته و تکذیب کردند چون مرگ و ساعت رحلت آنها از دنیا ناگهان فرا رسد گویند وا حسرتا اي حسرت و ندامت بر ما بر
آنچه در دنیا رها کردیم و کوتاهی نمودیم و دنیاي خود را تباه ساختیم و براي آخرت خود چیزي به جلو نفرستادیم بلکه به غفلت
مانده و به شهوت رانی پرداختیم و در این حال بارهاي سنگین گناهان خود را بر دوش میکشند و بر پشتهاي خود میبرند.
بدانید و آگاه باشید که چه بد باري است که آنها میکشند و چگونه تحمل حمل این بار بد را میکنند.
(31)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 139
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 139
هم به تحقیق از زیانکاران بدند که مکذّب بر لقاي حق شدند
صفحه 79 از 188
چونکه آید ساعت ایشان را پدید ناگهان یعنی قیامت و آن وعید
می بگویند اي پشیمانی بما آنچه کردیم اندر آن تقصیرها
وان کسان بر پشتهاشان حاملند وزرهاي خویش را تا فاعلند
میبدانید اینکه بد باشد یقین حمل بار وزر بهر حاملین
از قتاده وز سدي گردیده نقل هم موافق باشد این با حکم عقل
کافران را روز حشر آید به پیش صورتی منکر یکی از فعل خویش
چون ز قبر آید برون گوید به وي هیچ بشناسی مرا گوید که نی
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 140
گوید اعمال توام بنگر درست خود به من بودي سوار اندر نخست
هم ترا باید شوم اکنون سوار حمل بار وزر خود کن ز اضطرار
پس شود بر وي سوار اندر محل او بماند چون حمار اندر وحل
ساء ما یزرون از آن فرموده است بودنی خواهد شدن چون بوده است
(31)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 141
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 141
قوله تعالی: حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَۀُ بَغْتَۀً کلمه حتّی که براي سه معنی میآید اول انتهاء غایت که اغلب چنین است دوم تعلیل سوّم
استثناء که موارد آن اندك است و نحویّون کمتر از آن یاد کردهاند و بر سه وجه استعمال میشود:
1) حرف جارّه به معنی الی اما با الی در چند مورد اختلاف دارد. )
1) براي مجرور با حتّی دو شرط است یکی عام که باید آن مجرور ظاهر باشد نه ضمیر دیگر آنکه حتّی مخصوص به موردي است )
که ذي اجزاء باشد که مجرور به حتّی یا در آخر آنها باشد مانند اکلت السمکۀ حتّی راسها یا ملاقی آخرین جزء آنها چنانکه
میفرماید: سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ و چون فجر کم کم طالع میشود گوئی طلوع آن ذي اجزاء است.
2) اگر قرینه نبود دخول ما بعد حتّی در ما قبل آن و عدم دخول هر دو محتمل است به خلاف الی که با نبودن قرینه دخول ما بعد )
آن در ماقبلش محتمل نیست.
اما بعضی در این احتمال میان حتّی و الی قایل به تساویند و استدلال میکنند به قرائت ابن مسعود که در آیه و متّعناهم الی حین را و
متّعناهم حتّی حین خوانده است.
3) استعمال حتّی در مثل کتبت الی زید و انا الی عمرو به معناي انا منته الی عمرو لا اتوجه الی غیره- و سرت من البصرة الی الکوفۀ )
جایز ، ص: 142
نیست و نمیتوان گفت حتّی زید و حتّی عمر و حتّی الکوفه زیرا در اول و دوم فعل معنی ذي اجزاء ندارند و در سوم چون معنی
غایت در حتّی ضعیف است براي مقابله دادن با اول غایت نمیآید.
دیگر از موارد اختلاف حتّی و الی آن است که وقوع مضارع منصوب بعد از حتّی جایز است مانند صرت حتی ادخلها به تقدیر ان
ادخلها و در این صورت ان مضمره و فعل تاویل میشود به مصدري که در محل خفض است. اما جایز نیست بگوئیم صرت الی
صفحه 80 از 188
ادخلها و چون حتّی اسماء را منصوب میکند نمیتواند افعال را منصوب کند پس نصب ادخلها از حتّی نیست بلکه از ان ناصبه
مصدریه است و جمله مسئول به مصدر در محل خفض است و عامل خفض حتّی است.
و چون بر مضارع منصوب داخل شود براي سه معنی میآید اول به معنی الی چنانکه مذکور شد. دوم مرادف کی تعلیلیّه سوم
مرادف بودن الّا استثنائیه است که ابن مالک براي مثال این آیه را ذکر کرده که میفرماید:
وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا.
اما ابن هشام گفته در اینجا براي غایت است.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 143
[سوره الأنعام ( 6): آیه 32 ] .... ص : 143
اشاره
( وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 32
ترجمه و شرح .... ص : 143
خداوند متعال در این آیه شریفه زندگی بشر و چگونگی آن را بیان نموده که از نظري بیارزش است زیرا بشر به اقتضاء طبع نیروي
ادراك خود را صرف تمایلات مینماید و در مقاصدي به کار میبندد که جز خیال و سرگرمی نیست مانند جمع آوري مال و منال
و یا علاقه به ریاست و نفوذ در اجتماع و یا به کارهاي کودکانه و به هوسرانی عمر گرانبهاي خود را بسر میبرد.
اما نظام عالم آخرت در باره پرهیزکار سعادت همیشگی و خیر محض است زیرا اهل تقوي داراي نیروي ایمان و پرهیز بوده و سیرت
ملکات نیک آنان بحد رشد و کمال میرسد و زندگی آنها گوارا و قدرت آنان به طور اطلاق خواهد بود و هر چه را بخواهند
بدون قید پدید میآید اینک میفرماید:
و بدانید که زندگی دنیا و اموري که در دار دنیا بدون دستور خدائی انجام میدهند جز بازي و بیهوده کاري چیز دیگري نیست
لذّتش اندك و فناپذیر و مدتش کوتاه و قصیر است و بعکس جهان آخرت که حیاتش باقی و دائم و لذتش جاویدان و فناناپذیر
است.
براي کسانیکه در دنیا تقوي اختیار کرده و از مناهی و ملاهی پرهیز ، ص: 144
نموده و دوري گزیدهاند بهتر و نیکوتر از این سرائی است که کافران بر آن دلخوش نمودهاند.
آیا پس چرا تعقل نمیکنید و خرد را رهبر خود نمیسازید و با رهنمائی عقل از شهوات این سراي عاریت کنارهگیري نمیکنید و به
نعیم ابدي اخروي رو نمینمائید؟
(32)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 144
صفحه 81 از 188
هیچ نبود زندگانی جهان غیر لعب و لهو نزد بخردان
و آن سراي آخرت پس بهتر است نزد آن کش حق تقوي رهبر است
زان که باشد دار باقی لا محال از نوائب خالص ایمن از زوال
نیستشان آیا تعقل تا کنند فکر در این دار پر درد و گزند
(32)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 145
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 145
قوله تعالی: وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ لهو عبارت است از چیزي که انسان را سرگرم نماید و از کار مهم و لازم و ضروریش باز
دارد کاري است که انسان را از کارهاي مهمتر و با فایدهتر باز دارد.
راغب گفته لهو آن است که انسان را از آنچه مهم است و به دردش میخورد مشغول نماید. و از این ماده است:
الهاء یعنی مشغول کردن چنانکه در آیه 9 سوره منافقون میفرماید:
لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ یعنی اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول و غافل نکند.
تلهّی یعنی مشغول شدن و غفلت ورزیدن چنانکه در آیه 8 و 10 سوره عبس میفرماید:
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ یَسْعی وَ هُوَ یَخْشی فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی یعنی اما آنکه شتابان پیش تو میآید و از خدا میترسد تو از او غافل میشوي و
به چیز دیگر مشغول میگردي.
لاهیۀ یعنی مشغول شونده و ترك کننده و روي گرداننده. چنانکه در آیه 3 سوره انبیاء میفرماید:
وَ هُمْ یَلْعَبُونَ لاهِیَۀً قُلُوبُهُمْ یعنی آنها به بازي زندگی پرداختهاند، دلهایشان به غیر حق مشغول است.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 146
[سوره الأنعام ( 6): آیه 33 ] .... ص : 146
اشاره
( قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِي یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ( 33
ترجمه و شرح .... ص : 146
خداوند متعال در این آیه کریمه به منظور تسلیت خاطر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان میکند که اي رسول گرامی از
معارضه گروهی بت پرست خاطر تو افسرده نشود زیرا این مردم با شخص تو معارضه ندارند بلکه از نظر لجاج با دعوت تو است که
مکتب قرآن را براي همیشه بنا نهادهاي بلکه با ساحت پروردگار معارضه میکنند تا از نشر دعوت قرآن در جهان جلوگیري نمایند.
اینک میفرماید: اي رسول ما حقّا که ما میدانیم آنچه این قوم میگویند و تکذیب و طعن آنها در باره تو و منفور ساختن عرب را
صفحه 82 از 188
از دعوت تو بر تو گران است و ترا دچار تکدّر و اندوه میسازد و از اینکه میبینی قوم و عشیره تو در ضلالت و خسرانند و تو آنها
را به هدایت و فلاح میخوانی و آنها نمیشنوند نفس پاك تو و دل تابناك تو متألم و متأثر است حسرت مخور و غمین مباش زیرا
آنان ترا تکذیب نمیکنند و ترا دروغگو نمیشناسند بلکه تو در نزد آنها معروف به صادق امین هستی و در جامعه خودشان با
تجربههائی که کردهاند از تو دروغ و خیانتی ندیدهاند بلکه آنها از راه معاندت و استکبار و به خاطر کینه و حسد و تعصبهاي
احمقانه مردمان ستمکار و ظالمانی هستند که با ظهور معجزات آیات خداوندي را انکار میکنند این ابو جهل است که میگوید ما
ترا تکذیب ، ص: 147
نمیکنیم بلکه آنچه را که آوردهاي تکذیب میکنیم و نمیدانند که این تکذیب تکذیب من است و هر کس دعوي تو را رد کند
مرا رد کرده است.
از این آیه مستفاد میگردد:
خداوند متعال به مکنونات قلوب و اسرار نهفته دانا بوده و به کردار و گفتار مشرکین عالم میباشد و مشرکین با انکار پیغمبر آیات
الهی را تکذیب میکنند زیرا گفتههاي پیغمبر از جانب خدا است و نیز نشان میدهد که حقیقت قابل انکار نیست فقط خودپرستی و
جاه طلبی و جهل و عناد چشم شخص را کور و او را به ضلالت میکشاند لذا باید صفات قبیحه را با نیروي ایمان از جان و دل
زدود.
(33)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 147
ما نکو دانیم و هم بسیار این که تو را گفتارشان سازد حزین
بر تو مینکنند تکذیب این فرق بل ستمکارند بر آیات حق
یعنی انکار تو انکار حق است جاهد حق در ضلال مطلق است
(33)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 148
شأن نزول .... ص : 148
سدّي گفته: اخنس بن شریق و ابو جهل بن هشام با یکدیگر برخورد کردند اخنس به ابو جهل گفت اي ابو حکم به من بگو آیا
محمد (ص) راستگو یا دروغگو است در اینجا جز من و تو کسی نیست که گفتار تو را بشنود ابو جهل گفت به خدا سوگند که
محمد (ص) راستگو است و ما هرگز از او دروغ نشنیدهام و لیکن اگر بنی قصی لواء و پرچمداري و سقایت حاجیان و حجابت و
پرده برداري و ندوه یعنی جمع کردن قوم براي انجمن و نبوت را در دست گیرند دیگر براي سایر قریش چه میماند؟ سپس خداوند
متعال این آیه را فرستاد. ابو میسره گوید: روزي پیغمبر (ص) میگذشت و به ابو جهل و یاران او برخورد کرد آنان گفتند اي محمد
(ص) به خدا سوگند ما تو را تکذیب نمیکنیم و تو را راستگو میدانیم و لیکن رسالت تو را تکذیب میکنیم سپس این آیه نازل
شد:
آنان تو را تکذیب نمیکنند و لیکن آیات خدا را انکار میکنند.
صفحه 83 از 188
به نظر مقاتل این آیه در باره حرث بن نوفل نازل گردیده است که در ظاهر پیغمبر را تکذیب میکرد و در خلوت تصدیق.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 149
[سوره الأنعام ( 6): آیه 34 ] .... ص : 149
اشاره
وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْ رُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ
(34)
ترجمه و شرح .... ص : 149
خداوند متعال در این آیه مبارکه به خاطر تسلیت خاطر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ابرام عزیمت وي براي بنیانگذاري
مکتب قرآن و دعوت جامعه بشر به دین اسلام که از هر سعی و اقدام دریغ ننماید سرگذشت پیامبران را یادآوري فرموده و بیان
میکند که روش آنان دعوت بشر به توحید و ترك شرك بوده است با اینکه طبع بشر بر مبارزه با دعوت آنان است ولی پیامبران با
کمال سعی و به کار بردن معجزاتی که در اختیار داشتهاند با صبر و شکیبائی به وظیفه دعوت قیام نمودهاند.
پروردگار نیز آنها را در این مرام کمک فرموده و از سعی آنان سپاس گذارده تا آنجا که نداي پیامبران و دعوت مردم جهان به
خداپرستی در اقطار عالم طنین انداخته و تا حدي آئین شرك از دلهاي مردم محو شده و زمینه آماده است که مکتب عالی توحید
خالص و قرآن بنا گذارده شود.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی نسبت کذب به تو و تکذیب آیات خدا امر تازهاي نیست این طبیعی است چه از قدیم و چه در جدید همه
پیغمبران پیش از ترا هم کافران از اممشان تکذیب کردند و آزار دادند و آنها شکیبائی پیشه نمودند تا اینکه نصرت و پیروزي ما به
آنان رسید و دین حق را رواج دادند ، ص: 150
و این سنّت الهی در امم پیامبران است و این رویّه و رسم خداوندي تبدیل و تغییرپذیر نیست و براي سخنان خدا و وعدههائی که
میدهد تبدیل کنندهاي نیست و کسی را قدرت تغییر آنها نمیباشد و اخبار پیامبران پیشین را هم که مبنی بر تکذیب مردم نسبت به
آنها و صبر آنها و نصرت الهی در باره آنهاست به تو دادهایم و حقّا از آنها مطلع شدهاي که آنها چه کشیدند و تا چه حد بردباري
کردند و فرجام کار مخالفان چه شد تو نیز صبور باش تا پیروز شوي.
از این آیه استفاده میشود:
انسان باید در کارها به خصوص در شدائد امور بردبار باشد چنانکه انبیاء سلف هم در تبلیغ دین و اعتلاي حقیقت زحمتها کشیده
و مرارتها تحمل نمودند و نیز وعدههاي خداوند مبنی بر عذاب گناهکاران و غلبه خداپرستان حتمی بوده و تغییرپذیر نیست.
(34)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 151
صفحه 84 از 188
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 151
همچنین کردند تکذیب رسل که بدندي از تو پیش اندر سبل
صبر پس کردند از هر رهگذر هر چه شد تکذیب و ایذا بیشتر
پس بدیشان نصرت ما در رسید صبر را نصرت ز پی گردد پدید
صبر کن یعنی تو هم تا نصرتی عنقریب آید پدید از فرصتی
نیست مر تغییر ده در هیچ حال مر یکی بر وعدههاي ذو الجلال
چون آیدت ز اخبار بفرستادگان صبر کن تا وقت نصرت باخسان
(34)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 152
[سوره الأنعام ( 6): آیه 35 ] .... ص : 152
اشاره
وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُ هُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَۀٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی
( الْهُدي فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ ( 35
ترجمه و شرح .... ص : 152
خداوند متعال در این آیه مبارکه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند نظر برأفت و مهري
که به سعادت و نیکبختی بشر داري بر تو دشوار است که مردم از دعوت تو تمرد کنند و از قبول حق و سخنان دلپذیر تو اعراض
نمایند اگر بتوانی در این باره چارهجوئی نمائی و به وسائل عادي و یا نیروي غیبی مردم را الزام کنی که دعوت تو را بپذیرند و راه
سعادت به پیماند آن وسیله را به کار بر اینک میفرماید:
اي رسول گرامی اگر اعراض کافران و انصراف آنها از ایمان به خدا و قبول دین حق و امتناع آنها از پیروي تو و تصدیق به کتاب تو
بر تو بزرگ و سخت و گران است و میبینی آیاتی که دلخواه آنهاست رفع شبهه آنها را میکند و ایمان خود را موکول و معلّق به
اقتراحات و خواهشهاي نفسانی خود میکنند تو اگر در قوه و استطاعت خود میبینی به اعماق زمین برو و نقبهائی بزن یا نردبانی
تهیه کن و صعود به فضاي جو و طبقات آسمان نما و آیت و معجزهاي که مطلوب آنهاست براي آنها بیاور تا حرف تو را باور کنند
و الا تو رسول میباشی و رسول هرگز بر آنچه بشر عاجز است قادر ، ص: 153
نیست و بر ایجاد آن جز خالق جهان قدرت و توانائی نخواهد داشت لذا اگر خدا بخواهد و مشیّت او تعلق بگیرد تمام آنها به راه
هدایت رهنمائی میشوند و آنچه تو براي آنها آوردهاي میپذیرند ولی خواست خدا این نیست بلکه میخواهد که آنها اختلاف و
تفاوت با یکدیگر داشته باشند و مورد آزمایش و امتحان واقع شوند تا مطیع از عاصی متمایز گردد پس چون امر چنین است و
مصلحت چنین مقتضی است به گفتههاي آنها صبور باش و البته در زمره نادانان مباش که نادانان بیصبراند و از اعراض نادانان متأثر
صفحه 85 از 188
میشوند.
خلاصه قرآن معجزه پیغمبر اکرم است و تا روز قیامت براي راهنمایی بشر و هدایت جهانیان کفایت میکند و جهان خلقت عالم
اختیار میباشد و هر کس نسبت به عمل خود مختار بوده بهمان نسبت جزا و یا کیفر خواهد دید.
با اینکه این آیه مبارکه یکی از دلائل نفی جبر است برخی از مفسرین مانند فخر رازي با تکیه به جمله و لو شاء اللّه میگوید
خداوند نمیخواهد کفار ایمان بیاورند در صورتی که مشیّت و اراده در این آیه کریمه مشیّت و اراده اجباري است یعنی خدا
نمیخواهد که مردم به زور و اجبار ایمان بیاورند بلکه میخواهد با اراده و میل خودشان ایمان بیاورند لذا این آیه دلیل روشن بر
نفی عقیده جبریون است.
(35)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 154
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 154
بر تو دشوار است ور اعراضشان پس تو آنی گر که بهر رفع آن
منفذي پیدا کنی اندر زمین با فراغت تا در او گردي مکین
تا رسی زان منفذ اندر جوف ارض بر فلک یا سلمی سازي بفرض
بر روي بالا بر آن هر ساعتی پس بیاري بهر ایشان آیتی
هر که سازي ملجاء اندر دینشان پس بکن آن را پی تمکینشان
حکمتش ور مقتضی بودي خداي جمع ایشان را نمودي بر هدي
پس ز نادانان مباش اندر بسیج که بود ایمان اجباري به هیچ
نیستی یعنی تو هیچ از جاهلین دانی اینکه نیست اجباري به دین
نیست جز آنکه اجابت میکنند دعوتت را سامعان هوشمند
(35)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 155
شأن نزول .... ص : 155
ابو الجارود از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دوست داشت که حارث بن عاصر
بن نوفل بن عبد مناف اسلام اختیار کند به همین منظور وي را دعوت نمود و کوشش کرد که مسلمان شود ولی از آنجائی که
شقاوت و بدبختی دامنگیر او شده بود از قبول اسلام خودداري کرد و این امر بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گران آمد و
این آیه نازل شد تفسیر برهان و تفسیر علی بن ابراهیم نیز این شأن نزول را نوشتهاند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 155
صفحه 86 از 188
قوله تعالی: أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ کلمه سلّم بضم سین و تشدید لام یعنی نردبان خواه از چوب باشد و یا از سنگ و غیره و علت این
تسمیه آن است که تو را به آنچه میخواهی تسلیم میکند و میرساند چنانکه در آیه مورد بحث مذکور شد و فرمودند: اگر
اعراض آنها بر تو گران باشد اگر بتوانی منفذي در زمین بیابی یا نردبانی و وسیله بالا رفتن به آسمان پیدا کنی و آیهاي براي آنها
بیاوري که وادار به ایمانشان کند نتوانی آورد چون خدا خواسته ایمان و کفر با اختیار باشد نه با اجبار.
و کلمه سلّم دو بار در ضمن آیات قرآن آمده. آیه 35 انعام و 38 سوره طور
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 156
توضیحات .... ص : 156
1) قوله تعالی: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ تأکید در باره آن است که چون صورت روان آنها آمیخته شرك است )
اگر به دنیا باز گردند به حکم محیط پرده غفلت بر دلهاي آنان آویخته میشود به هواپرستی و خوي رذیله ادامه میدهند.
2) قوله تعالی: فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ خداوند متعال در این آیه شریفه از عقوبت تعبیر به ذوق فرمودهاند زیرا حسّ )
چشائی نخستین نیروئی است که خطر و سم را درك میکند و کنایه از این است که عقوبت و حسرت آنان همواره رو به افزایش
خواهد بود.
3) قوله تعالی: قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَۀُ بَغْتَۀً. )
اساس شرك بر آن است که زندگی بشر منحصر به حیات دنیوي اوست و بشر به مرگ نابود میشود و اعمال و کردار نیک و بد او
یکسان و پاداش و کیفر نخواهد داشت با این اندیشه پلید ناگهان مرگ فرا میرسد به سیرت کفر و شرك خود آگاه میشوند و
فریاد بر آورند افسوس در پیرو حق و حقیقت بر نیامده و از عواقب وخیم شرك و عقوبت روز قیامت بر حذر نبودیم.
4) قوله تعالی: وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ در حالیکه صورت نفسانی آنان به شرك تیره و تباه گشته جنایتها و اعمال )
قبیح آنان تجسم یافته مانند بارهاي گران بر دوش نهاده سنگینی و ، ص: 157
مسئولیت آنها را به عهده گرفتهاند و هرگز از حسرت و عقوبت دردناك رهائی نخواهند یافت.
5) قوله تعالی: أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ خداوند متعال در اینجا اعلام خطر نموده و بشر را به مفاسد شرك و به عواقب آن متوجه میسازد )
که خطرناکترین مسیر بشر هنگامی است که با مسئولیت و سیرت تیره در پیشگاه عدل پروردگار با سر افکندگی به وي عتاب
میشود و شاید مراد از کلمه الساء هنگام مرگ آنان باشد که ناگهان فرا میرسد و چون سیرت کفر آنان به حد کمال رسیده براي
شقاوت و تیره بختی آنان حالت انتظاري نیست که در برزخ به ظهور رسد بدین نظر از فرا رسیدن مرگ تعبیر به قیامت انفرادي آنان
شده است زیرا در عالم برزخ براي نیکان وسیله سیر و کمال است و آنچه از آثار خیر در دنیا به جا گذارده از نتایج آن بهرهمند
میشود ولی شقاوت و تیرهبختی بیگانگان ثابت و برقرار است. در برزخ و قیامت دچار حسرت و عقوبت دردناك خواهد بود.
6) قوله تعالی: وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ کلمه دنیا صفت مشبهه و از دنو گرفته شده به معناي نزدیک است و یا از دنائت است )
و کنایه از پستی و زود گذري آن است اما لهو و لعب عبارت از رفتار کودکانه است که انسانی را از توجه آفرینش باز میدارد و
سرگرم خاطرات بیهوده مینماید.
7) قوله تعالی وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ زیرا در نظام آخرت قلب افراد بشر خواه ناخواه بصیرت مییابد و هر چه را که در دنیا بجا آورده )
و در اثر قصور فکر فقط به ظاهر فریبنده آن توجه نموده و از سیرت آن غافل بوده در آخرت بطور شهود حقیقت آن را أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 158
مشاهده مینمایند بدون اینکه حاجت به فکر داشته باشد.
صفحه 87 از 188
و نیز بر حسب آیه وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها حقایق موجودات و نیروهاي نهفته در زمین به حد رشد و ظهور میرسند از جمله
اعضاء و جوارح انسان است که قیام به شهادت مینمایند و اعمال و رفتار بشر از خیر و شرّ و طاعت و عصیان و نیک و بد و حق و
باطل همه به صورت حقیقت ظهور نموده تجسم مییابند و درخشندگی نیروهاي زمین و موجودات در آن به نور پروردگار منحصر
به روشنی حسی نیست مانند اجسام طبیعی که تیرهاند و در اثر تابش نور روشن میشوند بلکه کنایه از حیات ابدي و ادراك است
که بر آن صحنه تابیده و تا ابد همه را فرا خواهد گرفت.
وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَ بِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ و آیه یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ
استفاده میشود که نظام عالم آخرت بر حیات و قدرت است و نسبت به اهل ایمان و تقوي با نهایت انقیاد محکوم اراده آنها خواهد
بود و نظر به اینکه اراده و خواسته آنها بر فضیلت و تقوي است هرگز مباینت و یا مخالفت با خواستههاي یکدیگر نخواهد داشت
زیرا همه و همه در محور اراده قاهره و پرتوي از ساحت کبریائی هستند.
8) قوله تعالی: أَ فَلا تَعْقِلُونَ مبنی بر تهدید است چگونه نمیاندیشد و تفکر نمیکند و همواره سرگرم لذائذ و خواستههاي خود )
شده و از درك حقایق غفلت میورزند بلکه نمیخواهد بفهمد و زندگی خود را مانند کودکان میگذارند و در قطب مخالف
کاروان انسانیت راه میپیماید؟
9) قوله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِي یَقُولُونَ ، ص: 159 )
دعوت بشر به خداپرستی و بناگذاري مکتب قرآن در جهان وظیفه طاقت فرسائی است که هیچ یک از پیامبران توانائی آن را
نداشتهاند و یگانه پیامبري که مبارزه با دنیاي شرك و کفر به عهده وي نهاده شد رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.
و به منظور تسلیت خاطر اوست که میفرماید:
اي رسول گرامی از معارضه گروهی بتپرست خاطر تو افسرده نشود زیرا این مردم با شخص تو معارضه ندارند بلکه از نظر لجاج با
دعوت تو است که مکتب قرآن را براي همیشه بنا نهادهاي لذا با رحمت پروردگار معارضه مینمایند براي اینکه از نشر دعوت قرآن
در جهان جلوگیري کنند.
10 ) قوله تعالی: وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ کلمه در این آیه عبارت از سیره حکمت و تدبیر است که )
نظام جهان بر آن استوار میباشد و تدبیر پروردگار در باره تعلیم و دعوت بشر به توحید و سعادت تغییر و استثناء پذیر نیست. از
جمله وظیفه پیامبران تا حد امکان دعوت مردم است به خداپرستی و فضیلت اخلاقی و در این باره عذري از آنان پذیرفته نیست و از
جمله تدبیر آن است که بشر بطور اختیار به دعوت پیامبران پاسخ دهد زیرا قوام سعادت و فضیلت به انقیاد و پذیرش است و هرگز
پروردگار بشر را به قبول دعوت پیامبران الزام نفرموده بطوریکه اختیار از آنان سلب شود و از جمله مشیّت پروردگار آن است که
دعوت به خداپرستی در جهان انتشار یابد و عایقی از آن جلوگیري نکند و نیز وعده فرموده که پیامبران را در انجام وظیفه دعوت
یاري فرماید و دلایل آنان را آشکار فرموده بر دشمنان ظفر یابند.
11 ) قوله تعالی: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدي ، ص: 160 )
حرف لو در موردي بکار برده میشود که تحقیق شرط در خارج محال باشد و آیه در بیان آن است که اگر پروردگار بخواهد و
مشیّت او تعلق بیابد به اینکه همه مردم را به سوي سعادت و نیکبختی سوق دهد و همه اهل ایمان و نیکوکار شوند میتواند و از
قدرت او خارج نیست ولی محال بودن آن از نظر آن است که مشیّت پروردگار ظهور تدبیر او است و فقط در مورد قابل تعلق
مییابد زیرا نعمت بر حسب اقتضاء و قابلیت مورد است و ارزانی داشتن آن به غیر مورد قابل، بیهوده است لذا مردمی که تیرگی
لجاج در درون آنها رسوخ نموده بر حسب نظام اسباب قابلیت آن را ندارند که پروردگار دلهاي آنان را به نور ایمان و اعمال
پسندیده تابناك فرماید، زیرا هدایت تنها بر مردم شایسته موهبت میشود و گمرهی افراد در صورتی است که از توجه به آفریدگار
صفحه 88 از 188
اعتراض نمایند.
12 ) قوله تعالی: فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ خداوند متعال با این جمله بر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تسلیت میدهد که از )
تمرد و اعراض مردم از پذیرش دعوت تو افسرده خاطر مباش زیرا نظام تعلیم و تربیت بشر بر اختیار نهاده شده است و فضیلت و
کسب سعادت فقط از طریق ایمان و پرهیز از گناهان میسر است و گمرهی و تیرهبختی نتیجه خودستائی و تخلف از برنامه قرآن
است همچنانکه مبارزه با دنیاي شرك و کفر و بناگذاري مکتب قرآن نیز مستلزم رنج بسیاري است که پیامبران توانائی تحمل آن را
ندارند.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 161
روایات .... ص : 161
1) طبري در ذیل آیه قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده که آن حضرت فرمودند: اهل )
جهنم هنگامی که مشاهده کردند جایگاه خودشان را در بهشت اگر معصیت نمیکردند میگویند واي بر ما که آسایش و سعادت
این روز خود را از دست دادیم.
2) کافی از عمران بن میثم روایت کرده که وي گفت: )
قد نعلم انّه لیخزنک الذي یقولون در حضور امام جعفر صادق علیه السلام قرائت شد آن حضرت فرمودند به خدا قسم ستمکاران
آیات را تا آخرین حد امکان تکذیب نمودند سپس فرمودند: لا یأتونک به جاي لا یکذّبونک نازل شده است یعنی به سوي تو به
حق و درستی نمیآید و حق ترا ضایع و باطل میکنند.
3) جعفر بن غیاث بختري از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند اي حفض صبر بر شداید و مکاره )
مراتبی دارد بعضی از آنها صبر اندك است و بعضی از جزع و زاري نیز کمتر است و فرمود بر تو باد بر صبر و بردباري در تمام
شئون زندگی خود زیرا خداوند محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را که به رسالت فرستاد او را امر به صبر نمود و فرمود:
وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا.
و نیز فرمودند: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَۀَ ... فَإِذَا الَّذِي بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ پیغمبر اکرم آنقدر صبر و بردباري نمود
تا جائی که سنگ به آن حضرت ، ص: 162
میانداختند و او را با استخوان زدند به طوري که سینه مبارکش خسته شد و این آیه نازل شد: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُكَ بِما
یَقُولُونَ و به این اندازه قناعت نکردند و حضرتش را تکذیب نموده و از بالاي کوه به زیر انداختند و سخت محزون گردید تا اینکه
آیه قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ نازل گردید.
پیغمبر اکرم خود را ملزم به صبر نمود و چون خداوند فرمود: قومت ترا تکذیب میکنند عرض کرد خداوند در نفس خود و اهل
بیت و عرضم صبر میکنم اما طاقت گفتار آنها را ندارم این آیه نازل شد: فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ در تمام احوال صبر کن به ائمه از
عترتت بشارت بده و توصیه و سفارش صبر به آنها بنما پس فرمود:
وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّۀً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ پیغمبر اکرم سپاسگزاري خداوند را به جا آورد این آیه نازل شد:
وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ.
پیغمبر فرمود یک آیه است هم بشارت میباشد و هم انتقام سپس کشتن مشرکین را مباح فرمود که هر کجا یافتند بکشند آنان را بر
دست پیغمبر و اصحابش به این ترتیب علاوه بر آنچه براي آن جناب در عالم آخرت ذخیره فرموده پاداش صبر را نیز به آن حضرت
مرحمت فرمود.
صفحه 89 از 188
4) از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کردهاند که آن حضرت در ذیل آیه وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُ هُمْ فرمودند پیغمبر اکرم )
مایل بود که حرث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف اسلام بیاورد تا اینکه او را دعوت فرمود و کوشش کرد که مسلمان شود ولی
شقاوت بر او چیره شد و قبول نکرد این موضوع بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ناگوار آمد لذا آیه مزبور نازل گردید.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 163
تجزیه و ترکیب .... ص : 163
1) قوله تعالی: وَ لَوْ تَري إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَ ذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ جواب کلمه لو که کلمه )
لشاهدت بوده محذوف است. کلمه و لا نکذّب و کلمه نکون به وسیله ان ناصبه که در تقدیر است منصوب میباشند.
قوله تعالی: وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا کلمه ان در این آیه نافیه و کلمه هی مبتدا و کلمه حیاتنا خبر و کلمه دنیا صفت آن است.
قوله تعالی: إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَۀُ بَغْتَۀً کلمه بغتۀ مصدر و به معناي اسم فاعل و حال است براي کلمه الساعۀ ضمنا مفسرین راجع به فیها
در این آیه اختلاف دارند که آیا مرجع این ضمیر چیست، آنچه با ظاهر آیه اختلاف دارد این است که مرجع این ضمیر کلمه
الساعۀ میباشد یعنی منکرین روز قیامت حسرت میخورند که چرا ما راجع به این روز کوتاهی نمودیم و به فکر فرا رسیدن آن
نبودیم.
قوله تعالی: یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فِیها کلمه حسرتنا در اینجا منادي است یعنی اي حسرت ما و رسم عرب این است اگر در خبر
بئس الشیء » دادن از یک حادثه بزرگ مبالغه و تاکید نشان دهد آن را منادي قرار میدهد و ساء ما یزرون در این آیه به تقدیر
است. ، ص: 164 « شیء یزرونه
قوله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ کلمه قد نعلم به ظاهر مضارع و در واقع ماضی است و در جمله و لقد جاءك من نبأ المرسلین فاعل
کلمه جاءك محذوف است که کلمه نبأ باشد.
قوله تعالی: وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُ هُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ جواب کلمه ان کان: فان استطعت و جواب کلمه ان استطعت که کلمه
فافعل بوده محذوف است و حذف جواب شرط در هر جا که معلوم باشد صحیح است.